۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

پاسخي به طرح دكتر علي مطهري مبني بر ازدواج موقت دبيرستانيها



سال گذشته دكتر علي مطهري، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی و عضو هیأت علمی دانشگاه تهران در مورد ازدواج موقت دبيرستاني ها سخناني را مطرح كرده بود كه مي توانيد شرح آن را در وبلاگ طرفدارانش و نقد آن را در جهان نيوز بخوانيد.

چندي پيش دوست عزيزي به نام “ت-اتِّفاق” نقد ديگري پيرامون اظهارات دكتر مطهري نوشته و خواهان انتشارش در رابطه.نت شد، پيش از خواندن اين “جوابيه به دكتر مطهري” لازم است يادآوري كنم كه با بخشي از محتواي اين نقد موافق نبوده و شديدا با فرهنگ محبوبيت بكارت مخالفم.

حميد توكلي كرماني

————————————————————————————————

بسم الرّب القاسم الجبّار

افسوس که جوان بی صدای امروز در ادای حق جوانی ناتوان است، حقی که بر دوش جوان است معاهده ایست میان او و ذات مقدس حضرت حق؛ که امروز جوان در قبال آن ناتوانی پیشه کرده !

یا حضرت حق! رحم کن بر ناتوانی جوانانت…

اگر جوان نا توانی پیشه نمی کرد دیگران انقدر قبیح برای او تصمیم نمی گرفتند، آری! امروز زمان آن رسیده که جهان را به دو دسته جوان و غیر جوان تقسیم کنیم، از آن رو که هر آنچه هستند در مقابل جوان ایستاده اند تا او وتمام آرزوهایش را بر باد دهند؛ تفاوتی هم میان آنها نیست ، عده ای ضحاکند و عده ای مارهای بر دوش ضحاکان زمان و عده ای نیز سر تسلیم همین ضحاکان کرده اند. رهبران زمین خورده قدرت، مردان زمین خورده شهوت و زنان زمین خورده مکنت همه و همه کالبدانی اند که بساط ظهور شیطان را به درون خویش فراهم کرده اند و جبهه سیاه را تشکیل داده اندو جوان سپید ناراضی ناسازگار را هدف دارند تا دگر صدایی از سراچه حلقومی خارج نشود؛ تئوریسینهای فرهنگیمان نیز هر از چند گاهی سر از آخور خویش بیرون آورده و سخنی می گویند به مانند کودکی که دهان پر به هجو سخنی می گویند و نزدیکانش نیز او را تمجید می کنند!

شیطان را جز ایجاد شبهه هیچ مهارتی نیست و جز کالبدانی که تن تسلیم همین شبهات می کنند هیچ یاری همدم او نیست.

عشق، زیباترین سخن آفرینش؛ عشق، یحیی ترین سخن آفرینش؛ عشق، برّنده ترین تیغ خارج از نیام آدمی زاد از برای پرده دری از صور شیطان ؛ شیطان در مقابل عشق هیچ توانی نداردو نخواهد داشت، لیک اولین و آخرین ابزار خود را بسیار بسیار خوب می شناسد و از همان روزهای نخست خلقت در صدد آن شد تا دودمان آن را بر باد دهد؛ دو شبهه بزرگ را ردای عشق پوشانید و همرکاب این تجلی زیبایی های خلقت کرد تا دودمان عشق و تقوی را بر باد دهد، عادت و هوس دو شبهه بزرگ در دیار عاشقی است که ساخته دستان ناتوان شیطان است.

به زمان های دور که بنگریم خواهیم دید که چه مجنونهای که بر سر نعش یار جان دادند، چه فرهادهایی که در کوهها مدفون شدند و چه حلاجهایی که بر سر دارها عروج کردند؛ زمان را که طی می کنیم می بینیم پیکر نیمه جان عشق دستی بر کمر دستی بر دیوارهای شهر ویرانه تقوی خرامان خرامان خویش را به پیکان زمان می رسانند تا شاید مردی بیاید و طاقت تیشه های عشق را داشته باشد تا شاید الهه ی نجابتی بیاید و حریم تنش مُحرم به حرارت عشق باشد؛ باز که زمان را طی می کنیم و جلو تر می آییم می بینیم که دگر عشقی نمانده از آن رو که عادت و هوس آتش به دامان عشق کشیده اند ؛ آن عده اندک نیز که هوای عاشقی به سر دارند روزی هزاران بار می میرند تا شاید زنده شوند، روزی هزاران بار نابود می شوند تا شاید ساخته شوند؛ افسوس که آنها نیز رهسپار فانوسی اند که خود به دست دارند و هیچ معلوم نیست کی و کجا تن تسلیم یکی از شبهات شیطان کنند و تا ابد در آتش زهر میوه ممنوعه بسوزند و عطش حمیم را تا قیامت بر جبین حمل کنند.

حال در این هلهله بتان هرجایی مردی از تبار نا کجا آباد می آید و پرده دری از ارواح جوانان را پیشنهاد می کند… طرح صیغه موقت جوانان دوازده تا هجده سال را مطرح میکند؛ دستاورد این طرح را سیری هوس و شهوت می داندو مسیر خاکی ارضای نفس و باج دادن به وسواس را تنها راه گذر از مسیر صعب العبور پیش روی جوان می داند؛ در صدد آنند تا اژدهای سیری ناپذیر نفس را سیر کنند و شاید چشم بر خورده های برگردانده شده از دهان اژدها بسته اند، می خواهند زن را از بند واژه بکارت رها و در زندان تن آزاد کنند.

شاید هم ایشان درست می گویند؛ مگر نه آنکه شوق وصل و همبستری زلیخا، یوسف را به پیامبری رساند!؟!؟!؟! مگر نه آنکه مجتهدی ها و خیاط ها از تسلیم در برابر زیبا رویان و صیغه کردن آنها به کرامت نفس نائل آمدند!؟!؟!؟! افسوس که نمی دانیم و جز ندانستن هیچ نمی دانیم.

روزی آن بزرگ شیعه غریب، دکتر علی شریعتی، گفت که نباید زن را محبوس در واژه ای بدانیم؛ لازم به ذکر است خدمت نماینده مردم در کمیسیون فرهنگی خانه ملّت عرض کنم، خطاب آن مرد همنوعان خود بود که تعهدی بر خویش احساس نمی کردند نه آنکه بخواهد با قلم خویش زنان را در یک زندان گلی آزاد کند!

کاش می شد به یاد بیاوریم؛ بیاد بیاوریم که روزی هر نطفه ایرانی مزیّن به عزت نفس بوده؛ آری! امروز که همه آقایان کمر بر آن بستند تا ارزشهای اسلامی را لکه دار کنند کاش ارزشهای ملّیمان را یاد آور شویم تا شاید مانع از گسستگی جوامع بشری شویم.

شیطان را معرکه فتنه ها خلق می کند، معرکه فتنه ها را شیطان خلق می کند ؛ از همین رو علی(ع) بسیار بسیار آگاهی نسبت به فتنه ها داده است، لیک لازم نمی دانم شرح دهم که مولای غریبمان در نهج البلاغه راه حلّ مبارزه با فتنه را روشنگری و ایجاد بصیرت بیان نموده!!! از شمایان به خاطر روشنگریتان در این احوال شوریده سپاسگزاریم!

آقایان! تا به امروز که عمر از خدا گرفته اید ، شده بر آن باشید تا به دست استمدادی که روحش عریان شده شیطان است لبیک بگویید؟ تا به حال شده بخواهید به انسانهایی که قدمهای سست به مکانهای سست می گذارند کمک کنید؟ تا به حال شده بخواهید به انسانهایی که قدمهای محکم به مکانهای سست می گذارند کمک کنید؟ جناب آقای دکتر! لازم است تفسیر سوره نور را برایتان یاد آور شوم؟ مگر می شود شریعتی در اسلام برای ارضای نفس آمده باشد؟ مگر می شود غذا خوردن فقط برای احساس سیری باشد؟ نه جناب دکتر! نه! ماهیت اسلام آن است که می گوید اگر کار قبیحی می خواهید انجام دهید بیایید و آن کار قبیح را خوب انجام دهید؛ لیک امروز که شما طرح ترویج کار قبیح را اشائه می کنید لازم می دانم کتاب توحید مفضل امام صادق(ع) را به شما پیشنهاد کنم تا شاید از معرفت خلقت آگاه شوید.

امروز که آقایان برآن شده اند که ارزشهای زن را، ارزشهای ظریفترین مخلوق آفرینش را، به باد دهند؛ امروز که آقایان برآن شده اند که تنها سرنخ آدمی زاد برای پی بردن به بکارت روحانی را در میان شبهات گم کنند؛ کاش بت شکنی می آمدو بت شهوت جامعمان را می شکست تا همه به چشم می دیدند که آقایانی که امروز دم از آزادی می زنند همه خواهند شکست! کدام آزادی؟ آزادی اسلامی؟ کدام اسلام؟ اسلامی که محمد(ص) پیامبرش بود؟ یا نه، اسلامی که مهاجمان فرهنگی غرب پیامبری آن را به عهده دارند؟ اگر در صدد آنید تا روح جامعه مارا به عریانی بکشید! اگر بر آنید تا ازدواجهای بی قید و شرط و بدون تعهد را برای راحتی خود رواج دهید! اگر می خواهید ارواح جوانان را به بی پروایی بکشید؛ اگر کمر بر آن بسته اید تا دودمان عاشقی را به باد دهید باید بگویم به همان شاد باشی که شیطان تا به حال به شما داده اکتفا کنید و الّا ما می دانیم و تیغ و حلقوم شما….

خطاب بنده که خود را سربازحضرت حق، حضرت بقیةالله الاعظم و مردم می دانم شیطان و تمام انسانهایی بود که تن را نیروی اجرایی آن مخلوق نا سپاس رانده شده کرده اند .

جناب دکتر مطهری! خدا مارا در قیامت همسنگر پدرتان کنادو شما را همسنگر کسانی که امروز سنگشان را بر سر و سینه می کوبید؛ از روشنگری شما و بصیرتی که به جوان می دهید و از آنکه به فکر ما هستید تشکر؛ شما را به خیر و ما را به سلامت! لیک شمارا چند نصیحت می کنم؛ بهتر است شما در فکر کسانی باشید که برای لقمه ای نان عصمت خود را می فروشند، بهتر است شما در فکر کسانی باشید که برای لحظه ای ارضای نفس غیرت خود را می فروشند،بهتر است به توحید ایمان داشته باشید؛ در فکر احیای حیات معنوی خود باشید و در نهایت باید بگویم ، برادرمن! یا سرد باش یا گرم باش ولرم را کامروایی نباشد……

والسلام علیکم و رحمة الaله و برکاته

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر